معنی (دربیسبال)توپ رابهطرف چوگان زن پرتاب کردن، توپ را , اوج، سرازیری، جای شیب، پلکان، دانگ صدا، زیروبمی , زدن صدا، استوارکردن، خیمهزدن، برپاکردن، نصب کردن قیر، پرتاب، ضربت باچوگان، نصب، استقرار، اوجپرواز, معنی (دربیسبال)توپ رابهطرف چوگان زن پرتاب کردن، توپ را پ اوج، سرازیری، جای شیب، پلکان، دانگ صدا، زیروبمی پ زدن صدا، استوارکردن، خیمهزدن، برپاکردن، نصب کردن قیر، پرتاب، ضربت باچوگان، نصب، استقرار، اوجپرواز, معنی (bcfdsfاg)تm/ cاfizct ]m;اj xj /cتاf lcbj، تm/ cا , اm[، scاxdcd، [اd adf، /glاj، bاj; wbا، xdcmfkd , xbj wbا، اsتmاclcbj، odkixbj، fc/اlcbj، jwf lcbj rdc، /cتاf، qcfت fا]m;اj، jwf، اsتrcاc، اm[/cmاx, معنی اصطلاح (دربیسبال)توپ رابهطرف چوگان زن پرتاب کردن، توپ را , اوج، سرازیری، جای شیب، پلکان، دانگ صدا، زیروبمی , زدن صدا، استوارکردن، خیمهزدن، برپاکردن، نصب کردن قیر، پرتاب، ضربت باچوگان، نصب، استقرار، اوجپرواز, معادل (دربیسبال)توپ رابهطرف چوگان زن پرتاب کردن، توپ را , اوج، سرازیری، جای شیب، پلکان، دانگ صدا، زیروبمی , زدن صدا، استوارکردن، خیمهزدن، برپاکردن، نصب کردن قیر، پرتاب، ضربت باچوگان، نصب، استقرار، اوجپرواز, (دربیسبال)توپ رابهطرف چوگان زن پرتاب کردن، توپ را , اوج، سرازیری، جای شیب، پلکان، دانگ صدا، زیروبمی , زدن صدا، استوارکردن، خیمهزدن، برپاکردن، نصب کردن قیر، پرتاب، ضربت باچوگان، نصب، استقرار، اوجپرواز چی میشه؟, (دربیسبال)توپ رابهطرف چوگان زن پرتاب کردن، توپ را , اوج، سرازیری، جای شیب، پلکان، دانگ صدا، زیروبمی , زدن صدا، استوارکردن، خیمهزدن، برپاکردن، نصب کردن قیر، پرتاب، ضربت باچوگان، نصب، استقرار، اوجپرواز یعنی چی؟, (دربیسبال)توپ رابهطرف چوگان زن پرتاب کردن، توپ را , اوج، سرازیری، جای شیب، پلکان، دانگ صدا، زیروبمی , زدن صدا، استوارکردن، خیمهزدن، برپاکردن، نصب کردن قیر، پرتاب، ضربت باچوگان، نصب، استقرار، اوجپرواز synonym, (دربیسبال)توپ رابهطرف چوگان زن پرتاب کردن، توپ را , اوج، سرازیری، جای شیب، پلکان، دانگ صدا، زیروبمی , زدن صدا، استوارکردن، خیمهزدن، برپاکردن، نصب کردن قیر، پرتاب، ضربت باچوگان، نصب، استقرار، اوجپرواز definition,